اِفشای اطلاعات پزشکیِ بیماران در فضای مجازی این روزها در صفحات توئیتری و اینستاگرامیِ برخی از پزشکان، رواندرمانگران و روانپزشکان بسیار تکرار میشود، طوری که گروهی از آنها در پایان یک روز کاری با انتشار یک توئیت اتفاقاتی را که در اتاق معاینه میان خود و بیمار یا مُراجعشان رخ داده است، به راحتی در دسترس عموم قرار میدهند….
البته آنها معمولاً در نوشتن یک توئیت درباره مُراجعه کنندگان خود، از آوردن نامشان خودداری میکنند و این شاید کمترین کاری است که انجام میدهند، شاید استندلالشان این باشد که با انجام چنین کاری کسی از هویت اصلی بیمارشان آگاه نمیشود. اما مسئله اصلی این است که اگر یک بیمار یا یک مُراجع با دیدن این توئیت متوجه شود پزشک یا رواندرمانگر خودش اقدام به انتشار محتوای جلسه خصوصی آنها کرده است چه احساسی به او دست میدهد؟ یکی از کاربران فضای مجازی در حساب توئیتری خودش در واکنش به این توجیه که با ننوشتن نام و مشخصات بیمار کسی متوجه هویت او نمیشود، نوشته که «قرار نیست ۸میلیارد آدم همو بشناسن، همین که احساس ناامنی کنی نتونی حرفتو با پزشکت راحت بزنی چون ممکنه سوژه بعدی تو باشی، بدتر از اینه که شناخته شی!»
درمان، نمایشگاه نیست
نکته دیگر این است که برخی از این توئیتهای منتشر شده توسط پزشکان با زبان طنز نوشته میشود و گویی قرار است با گرفتن لایکهای متعدد یا استیکرهای خندهدار و ریتوئیت شدن توسط دنبال کنندگان صفحات آنها تمام خستگی یک روز کاری را از تنشان بیرون کند. نمونههایی مانند این مورد که پزشکی نوشته «به بیمارم گفتم: باید یه آزمایش بدین. گفت: نمیدم !گفتم:چرا؟ گفت: میترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم». منتشر کردن گفتوگوی درمانجو و درمانگر یعنی حرفهایی که در اتاق معاینه میان آنها گفته میشود، فقط مختص پزشکان نیست. نوشتن یک توئیت درباره علت خاص مراجعه یک نفر به رواندرمانگر از نمونههای دیگری است که گروهی از رواندرمانگران در حساب توئیتری خود دست به چنین کاری میزنند، نوشتن از داستان زندگی آنها، از رازهای قدیمی که به تازگی هویدا شده، و آوردن کدهایی در نوشتههای خود که اگر آن توئیت توسط همان فرد یا نزدیکان او مطالعه شود مشخص شدن هویت بیمار کار چندان سختی نخواهد بود. این درحالی است که یک رواندرمانگر به روزنامه «همدلی» میگوید:«در رواندرمانی تنها در شرایط خیلی خاص میتوانیم رازداری را بشکنیم، آنهم زمانی است که احساس کنیم یک مُراجع میتواند به خودش یا به دیگران آسیب جدی برساند. شکستن رازداری و نقض حریم خصوصی صرفاً در موقعیتهای حساس اتفاق میافتد.» این درحالی است که بسیاری از پزشکان و رواندرمانگران با نقد به چنین رفتارهایی از سوی همکاران خود یادآور همان جمله معروف «درمان، نمایشگاه نیست.» میشوند.
اطلاعات بیماران در تایملاین شبکههای اجتماعی
نوشتن در خصوص اطلاعات بیماران در گذشته هم اتفاق میافتاده است، یک رواندرمانگر در این خصوص به «همدلی» میگوید: «چنین اتفاقی در کتابها، مقالات و در کنفرانسهای علمی دارای سابقه است، آن هم با رعایت مواردی همچون تغییر جنسیت، تغییر شغل و از این دست موارد که هویت فرد تا جای ممکن پنهان باشد. برای مثال زیگموند فروید برای انتشار «گزارش یک مورد هیستری» که شرح حال جلسات یکی از مراجعانش بود ۵سال صبر کرد و بعد با اعمال تغییراتی گزارش را منتشر کرد که موجب افشای هویت مراجعش نشود.»
«مهدی میناخانی» درباره پدیده جدید انتشار اطلاعات یک بیمار در فضای مجازی ادامه میدهد:«اما اتفاقی که در عصر کنونی رخ داده این است که درمانگران گاهی شرح حال مراجعان و بیمارانشان را در شبکههای اجتماعی مینویسند، چیزی که قبلاً آن را مشاهده نکرده بودیم. این نوشتنها؛ مراجعان و بیماران را در موقعیت آسیبپذیر قرار میدهد. چراکه نه تنها کنترلی روی چرخه انتشار نیست، بلکه سرعت انتشار نیز بالاست و ممکن است مراجعی تا از کلینیک به خانه برسد، ماجرای جلسهاش کف تایملاین شبکههای اجتماعی باشد.» وی بیان میکند: «بدترین اتفاقی که میتواند بیفتد این است که خود مراجع متوجه شود این روایت زندگی اوست که توسط درمانگرش در حال انتشار است. چرا که اصلاً موضوع این نیست کسانی که دارند این پُست را میخوانند نمیدانند این در مورد چه کسی نوشته شده است، بلکه مسئله این است که خود بیمار یا مراجع متوجه است که این داستان زندگی او است.»
احساس «شرم» و «وحشت» در پی فرو ریختن «اعتماد»
بیتردید چنین اتفاقی با آسیبهایی هم همراه است. در نظر بگیرید یک مراجعهکننده به یک روانشناس توئیتی به دستش برسد و مشاهده کند همان درمانگری که رازهای زندگیاش را به او گفته است، بخشی از آنها را در فضای مجازی منتشر کرده، «میناخانی» درباره آسیبهای احتمالی چنین اتفاقی بیان میکند:«وقتی مراجعان داستان خودشان را در قالب توئیت یا پست اینستاگرامی توسط درمانگرشان ببینند مشخصاً دو چیز را تجربه میکنند. یک اینکه «احساس شرم» به آنها دست میدهد، شرمنده میشوند که رازهایشان اینگونه در حال دست به دست شدن است. درست است که کسی آنها را نمیشناسد، اما خود او میداند که این روایت زندگی اوست که در حال انتشار است. دیگر اینکه «وحشتزده» میشوند. چرا که با این مواجه میشوند که روایت زندگی او را کسی منتشر کرده که به او اعتماد کرده بود. کسی که قرار بوده رازدار باشد. درست همان فردی به او آسیبزده که قرار بود از او محافظت کند. در چنین شرایطی اعتماد فرد عمیقاً متزلزل میشود و فرد بیدفاع و وحشتزده میشود.»
این رواندرمانگر اضافه میکند: «انتشار چنین مواردی تجاوز به حریم خصوصی افراد و بیاحترامی به اوست. معمولاً کسانی به پزشک یا روانشناس مراجعه میکنند که بسیار آسیبپذیر و آسیبدیده هستند. آنها نیاز به یاری دارند ولی چنین مواردی آسیبهای بیشتری متوجه آنها میکند. بعضی وقتها هم فشار این موارد آنقدر زیاد است که منجر به این میشود که مراجع درمانش را قطع کند و اعتمادش را به درمان (چیزی که در آن موقعیت به شدت به آن نیاز دارد) از دست بدهد، که حق هم دارد.
چرا یک درمانگر دست به چنین کاری میزند؟
انتشار محتوای جلسات یک بیمار با یک درمانگر در حالی اتفاق میافتد که اگر قرار باشد چنین رفتاری را در برابر یک چرایی قرار دهیم قطعاً باید پاسخهای قانعکنندهای برای آن وجود داشته باشد. در حالی که به نظر میرسد چنین پاسخهایی نه تنها وجود ندارد بلکه ممکن است یک درمانگر از سر ناآگاهی اقدام به نوشتن این دست از توئیتها کرده باشد. «میناخانی» در ادامه گفتوگو با رونامه «همدلی» در پاسخ به چرایی منتشر شدن این توئیتها عنوان میکند:«درمانگر مثل هر آدم دیگری یکسری نیازهای نمایشگرانه و نارسیستیک طبیعی دارد، یا شاید فشاری در یک جلسه درمانی به او وارد شده که قصد دارد آن را مدیریت کند، اما اشتباهش این است که در فضای مجازی دست به چنین کاری میزند. خوشبینانه این است که فرض کنیم درمانگر مورد نظر نیت بدی ندارد، ولی متوجه ماجرا نیست، متوجه نیست که در دل این نیت خیر چه آسیبهایی ممکن است وجود داشته باشد.» وی ادامه میدهد:«بهنظرم درمانگری که میخواهد چنین مواردی را در فضای مجازی منتشر کند باید این پرسش را از خودش داشته باشد که من برای چه کسی و با چه هدفی دارم این توئیتها را مینویسم؟ آیا برای کاهش تنش خودم است؟ آیا نوشتن این توئیت به مُراجع من کمکی میکند؟ گاهی وقتها هم برخی درمانگران طوری توئیت میکنند یا پست مینویسند که گویی میخواهند به دیگران «درس» زندگی بدهند یا اینکه دیگران از شنیدن و خواندن چنین ماجرایی «عبرت» بگیرند. این اتفاق برای مراجع، شرایط سخت و توانفرسایی ایجاد میکند و احتمالاً او را با این سوال مواجه میکند که چرا داستان زندگی من باید سبب عبرت دیگران شود؟ و این واقعاً آزاردهنده است.»
آسمان ریسمان بافتن
احتمالاً پزشکان و رواندرمانگرانی که دست به انتشار توئیت با محتوای داستان مراجعهکنندگان خود میزنند در برابر انتقادها به عملکرد خودشان مواردی را مطرح میکنند، «مهدی میناخانی» در پایان گفتوگو با روزنامه «همدلی» در این باره عنوان میکند:«غالباً افرادی که چنین پستهایی مینویسند در برابر نقد درست همکاران، دلایلی را مطرح میکنند که اغلب قانعکننده نیستند. غیر از مسئله ننوشتن مشخصات بیمار که در بارهاش صحبت کردیم توجیه دیگری که چنین درمانگرانی میآورند این است که ما رضایت کتبی از بیمار یا مراجع گرفتهایم. اما به چنین ادعایی باید شک کرد. خیلی بعید است که یک نفر رضایت بدهد که روایت زندگیاش در شبکههای اجتماعی به عنوان کیس روانشناختی دست به دست شود. حتی اگر خود مراجعهکننده این را بخواهد، این درمانگر است که باید هشیار باشد و به این درخواست به عنوان یک «مسئله» نگاه کند، چرا باید یک مراجعهکننده بخواهد که مسئلهاش در فضای مجازی منتشر شود؟ اگر درمانگر هشیار باشد متوجه میشود که یکی از مسائل او اساساً همین است، احتمالاً او در «حریم خصوصی»اش مشکل دارد و اساساً به طور ضمنی برای همین آمده که با کمک درمانگر مسائلش را واکاوی و حل کند، نه اینکه یک درد هم به دردهایش اضافه شود.»
همدلی- مظاهر گودرزی
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet
