مجلس نظام ولایت فقیه ، برگ انجیرِ بی فایده پوسیده
از:اسماعیل محدث
در نظام تمامیت خواهی که بر اساس نظریات خودمختارِ شخصیت خودساختهای به نام ولی فقیه بنا شده است، چیزی به نام مجلس قانونگذاری و یا بحثی در مورد قانون و یا حکومت قانون یاوه گوئی است. در انتخابات اخیر رژیم آدمخوار آخوندی، که با تحریم بی سابقه مردم روبرو شد، در بیش از ۷۰٪ از خوزه های انتخاباتی تنها یک کاندیدا، که احتیاجی به یادآوری تعلقات مطلقه آنها نیست، وجود داشت. ترکیب ۳۰ نفر مستقل و ۱۶ نفر اصلاح طلب در مجلسی که محمد باقر قالیباف با ۲۳۰ رأی به ریاست آن «انتخاب» شد هم خود حکایت از کاربرد نهاد پوسیده و بی مصرفی است، که هم از روز اول برگ انجیر مندرسی بیش نبود، دارد و به غیر از هواخواهان بی در و پیکر رژیم آخوندی کسی را گول نمی زند. در مجلس ششم رژیم، در زمان خاتمی که بیش از دو سوم نمایندگان از جناح خودساختهٔ میان تهی اصلاح طلب در دیکتاتوری مذهبی بود، آبی گرم نشد؛ زمانیکه آن مجلس قانون اصلاحات مطبوعات را، در مردادماه ۱۳۷۹، مطرح کرد، با حکم حکومتی ولی فقیه بایگانی شد. مهدی کروبی، رئیس آن مجلس با اکثریت اصلاح طلب در این مورد اظهار داشت که: “آقای حجازی از دفتر رهبری خبر داد که اول وقت نامهای از مقام معظم رهبری میآید، ما صبح در هیئت رئیسه بودیم که نامه رسید، نامه را یکی از آقایان خواند، در نامه آمده بود که این طرح نه مصلحت است و نه مشروع که در دستور کار قرار گیرد و طرح را از دستور کار خارج کنیم، پس طرح را از دستور کار خارج کردیم”. هر گونه تصمیمگیری «مستقل» در مجلس رژیم عقب ماندهٔ ولایت فقیه، «نه مصلحت و نه مشروع» است؛ آه، چه کشفی! البته بعداً قانون اصلاحات مطبوعات را، بنا به رهنمود سعیدجان اسلامی، به سرانجام رساندند. روزنامهٔ سلام نامهٔ سعیدجان را، ۱۵ تیرماه ۱۳۷۸، با تیتر «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است» چاپ کرد؛ روز ۱۶ تیرماه مجلس رژیم کلیات طرح اصلاح قانون مطبوعات ویا طرح محدودتر کننده مطبوعات را به تصویب رساند؛ روز ۱۷ تیرماه با حکم دادستانی روزنامه سلام توقیف شد. همان شب، دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران در خیابان کارگرشمالی به خاطر بسته شدن روزنامهٔ سلام و تصویب طرح سعیدجان در مجلس دست به اعتراض زدند. شاید بتوان از آن تظاهرات به آغاز ترکیدن بادکنک اصلاح طلبی قلابی یاد کرد. تظاهرات از محوطه کوی دانشگاه به خیابان کشیده شد. نیروی انتظامی و پس از مدتی، نیروهای هار رژیم معروف به «لباس شخصی ها»، نیز از راه رسیدند و به سرکوب دانشجویان معترض دست زدند و در نخستین ساعات بامداد ۱۸ تیر ماه وارد محوطه کوی دانشگاه شدند و خوابگاه دانشگاه و دانشجویان را به خاک و خون کشیدند. دانشجویان اما از پای ننشستند و به مدت پنج روز پایه های پوسیدهٔ رژیم را به لرزه درآوردند.
در آن زمان نامه ای از بعضی سرکردگان پاسداران خطاب به خاتمی نوشته شد که قالیباف پدرخواندگی آن را به عهده گرفت: «حادثه سال ۷۸ که در کوی دانشگاه اتفاق افتاد، آن نامهیی را که نوشته شد، من نوشتم، بنده و آقای [قاسم] سلیمانی. وقتی در کف خیابان به سمت بیت رهبری راه افتادند، بنده فرماندهٴ نیروی هوایی سپاه بودم. عکس من الآن روی موتور ۱۰۰۰ با چوب هست. با حسین خالقی. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوب زنها هستیم. افتخار هم میکنیم…». پس از حوادث کوی دانشگاه تهران و سرکوب خونین آن قیام، در سال ۱۳۷۹ قالیباف با حکم خامنهای، فرمانده کل نیروی انتظامی شد و اکنون هم این «آقای چوب زن»، رئیس مجلس رژیم!
در رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری رژیم آخوندی در سال ۹۲، همین قالیباف که در آن زمان فرمانده نیروی انتظامی بود، در مورد سرکوب بیرحمانه دانشجویان، رو به رقیب خود روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت گفت: «خاطرم هست سال هشتاد و دو که بنده فرمانده نیروی انتظامی بودم و شما دبیر امنیت ملی بعد از هجده تیر که هر سال به مناسبت سالگرد آن دانشجویان داخل و بیرون مراسمی می گذاشتند در جلسه ای به شما آقای روحانی گفتم اجازه بدهید دفتر تحکیم وحدت مراسم بگیرد اما شما جناب روحانی گفتید: بابا دنبال دردسری؟ ول کن. چه مجوزی؟». روحانی هم، با لودگی همیشگی، در پاسخ به او گفت: «آقای قالیباف خیلی دلم نمی خواست بگویم اما شما مرا ناچار کردید، آنجا بحث این بود که شما می گفتید دانشجویان بیایند تا ما گازانبری برنامه داریم تا کار را تمام کنیم». چه کشفی و چه پرده برداریی!
در مدت ۱۲ سالی هم که قالیباف شهردار تهران بود فساد و رانت خوری او از یک طرف و سنگدلی او با محرومان و حاشیه نشینان شهر از طرف دیگر، چیز دیگری از او به جا نمانده است و اگر حمایت شخص خامنه ای از او نمی بود او می بایست به جرم اختلاس و اتهاماتِ مربوط به پروندهٔ املاک نجومی شهرداری محاکمه می شد. خود دادستان کل رژیم هم تایید کرد که در پرونده املاک شهرداری «تخلف قطعی» صورت گرفته است.
وراجی های این دو شیادٔ بیرحم، که در مسابقه برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری رژیم آخوندی بند را به آب داده و همدیگر را لو دادند، خود به تنهائی برای معرفی بافت این نظام عقب افتاده کافی است. روز ۲۸ اردیبهشت۹۹ خامنه ای در دیداری که با دانشجویان داشتند، بر روی تهدید اصلی گذاشت و گفت: « …و مراقب باشند که به سربازگیری دشمن از جامعهی جوان کشور کمک نشود». با صحبت های قبلی خامنه ای در مورد دولت جوان حزباللّهی در رأس قوهٔ مجريه، با گماشتن ابراهیم رئیسی بر مسند قوهٔ قضائیه و محمد باقر قالیباف بر قدرت مقننه، رژیم آدمخوار آخوندی درمانده و در آخر خط، با کنار گذاشتن دورهٔ مندرسِ بی دنده وترمز، لخت و عور در مقابل مردم ایران و در مقابل هر منطقی عرض اندام می کند.
بیشتربخوانید: